دسته : -مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل : word
حجم فایل : 25 KB
تعداد صفحات : 26
بازدیدها : 1140
برچسبها : پروژه تحقیق مبانی نظری
مبلغ : 15000 تومان
خرید این فایلمبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی در مورد سبک های دلبستگی
در 26 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع سبک های دلبستگی
دلبستگی
دلبستگی از یك مفهوم یونانی به نام (storage) كه نوعی عشق بین والدین و كودك می باشد گرفته شده است. مفهوم دلبستگی در روان شناسی جدید ریشه در كارهای جان بالبی[1] روان پزشك و روان تحلیل گر انگلیسی دارد. او دلبستگی را پیوند عاطفی عمیق افراد خاص در زندگی معرفی می نماید به طوری كه تعامل با آنها در زندگی ایجاد شعف و نشاط كرده و در هنگام استرس و تنیدگی، حضور آنها ایجاد آرامش می نماید. دلبستگی در دوره ای شكل می گیرد كه در آن حساسیت زیادی به ویژگی مراقب وجود دارد، تجربیات اولیه با آنها نوع دلبستگی را تعیین کرده و تداوم آن را در طول زمان تثبیت می نماید . اولین پیوند عاطفی بین كودك با مادر و یا مراقب او برقرار می شود. تجارب دلبستگی ما مراقبان اولیه در الگوهای كاری ذهنی بازنمایی می شوند و در طی رشد از نوزادی تا نوجوانی تثبیت می شود (زیمرمن[2] و بیكر[3]،2002). شافر و امرسون دلبستگی را به عنوان "تمایل فرد كم سن برای جستجوی مجاورت با بعضی افراد هم نوع "تعریف می نمایند، و به نظر سیرز دلبستگی در نتیجه تعامل ارضا كننده با افراد مهم محیط كودك اكتساب می گردد. دلبستگی پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد است به طوری كه یكی از طرفین كوشش می كند نزدیكی یا مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ كرده و به گونه ای عمل كند تا مطمئن شود كه ارتباط ادامه می یابد ( فوگل[4] و 1997؛ به نقل از حاجی ولی زاده 1389). هر چند در تمام گونه ها نظام دلبستگی برای ابقاء گونه ها همچون غذا دادن و تولید مثل صورت می گیرد، البته این پاسخ های نا آموخته، تولید در برابر مادر ارزش انطباقی دارند زیرا مانع از آن می شوند كه جاندار از منبع مراقب دور بیفتد و گم شود (اتكینسون و هیلگلارد،1389). به نظر هارلونیز وابستگی و دلبستگی یك واكنش فطری به محرك های خاص است كه به وسیله مادر فراهم می شود ولی صرفاً ناشی از تغذیه نمی باشد، ایمنی بخشی ، گرمی و محبت كه حاصل آرامش ناشی از لمس كردن است نتیجه آن می باشد (هارلو، 1985 به نقل از اكبری ، 1390). اولین دلبستگی های قوی در حدود 8 ماهگی شكل می گیرند، و با اضطراب جدائی همزمان هستند ( بیرج،1997 به نقل از اكبری ، 1390). به محض اینكه كودك توانایی حركت بدست می آورد ممكن است انواعی از رفتارها، در او مشاهده شوند كه نشانگر شكل گیری دلبستگی هستند از جمله، حركت به سوی والدین و یا مراقب و اعتراض به هنگام ترس و درماندگی رابطه بین كودك و مراقب یك پیوند دوام دار است. حضور و ماهیت رفتار دلبستگی به وسیله رفتار نوع، مشخص می شود كه رفتارهائی را در بر می گیرد كه منجر به مجاورت با نگاره دلبستگی می شود ( كولین[5]،1996). رفتارهای دلبستگی واضح كودكان، شامل گریه، لبخند زدن، فرا خوانده، لمس كردن، دنبال كردن، چسبیدن و اعتراض شدید هنگام تنهایی با غریبه ها است( كولین،1996).
[1] -Bowlby , j.T.
[2] - Zimerman
[3] - Becker
[4] -Fogel , A.
[5] -Colin , V.L.
مشخصات افراد ایمن
سطح پایین اجتناب از صمیمیت و اضطراب از ترک و رها شدن است. آنها در روابط خود راحت اند، ارتباط نزدیکی با همسر ، شریک خود داشته و خود افشایی می کنند. احتمالا می توانند در مواقع مورد نیاز با شریک خود تماس برقرار کرده و در عین حال، به طور مستقل استرس و هیجانات خود را مدیریت کنند. برای همسر خود در دسترس اند و می توانند حمایت مورد نیاز را فراهم کرده و به حوادث رابطه ای با انعطاف پاسخ دهند. خود و همسرشان را به گونه ای مثبت می بینند و احساس می کنند که ارزش دوست داشته شدن را دارند. به همین خاطر به احتمال زیاد در روابط باز اند و به خوبی می توانند مشکلات را حل کنند. نسبت به همسر خود محبت دارند و می توانند تجربه و ابراز عواطف به همسر خود را مدیریت کنند(شاطر دلال یزدی ،1390).
مشخصه افراد نا ایمن دوسو گرا (مضطرب)
حد پایین اجتناب از صمیمیت است ولی از افراد ایمن متفاوتند، زیرا سطح زیادی از اضطراب ترک شدن دارند. آنها سوال می کنند که آیا همسرشان دوستشان دارد و از اینکه طرد شوند ، بسیار نگران هستند، ولی در عین حال به شدت به روابط نیاز دارند و به آن وابسته می شوند. به همین دلیل در روابط بسیار باز هستند ، چه جسمانی و چه هیجانی. بسیار حساس و ابراز کننده و به دنبال اطمینان جویی عشق همسر و در دسترس بودن او و ارزش شخصی خود هستند، بسیار مراقب کننده اند ، گاهی اوقات در این مورد به مرز افراط هم می رسند و پتانسیل سلطه گری نیز دارند. به همین دلیل که در ارتباطات باز هستند ، ممکن است افراطی عمل کنند ( یا در ارتباط روراست نباشد ) و توانایی آنها برای حل مسئله سازگارانه توسط هیجانات شدید مختل شود. اگر چه همسر خود را ایده آل سازی می کنند ، ممکن است در عین حال مطالبه کننده باشند و هیچ گاه احساس نکنند که نیازهایشان به طور کامل برآورده شده است(شاطر دلال یزدی ،1390).
مشخصه افراد نا ایمن اجتنابی
سطح بالای اجتناب از صمیمیت بر خلاف افراد اضطرابی ، افراد اجتنابی نیاز نسبتاً کمی به روابط دارند، نسبت به کسانی که به فکر آنها هستند، مراقبت نمی کنند، از خود کفایتی خود راضی هستند. حتی در این مورد گاه وسواس دارند. به همین دلیل در روابط خود افشایی کمتر داشته ، و کمتر هیجانات باز و عواطف جسمی از خود نشان می دهند. در موقع استرس ، ارتباط را شروع نمی کنند و اغلب از همسر خود حمایت یا مراقبت نمی کنند، حتی آشکارا و به طور محسوس ، این گونه اند و به ندرت به طور هیجانی حمایت یا مراقبت می کنند. در ارتباط و حل مسئله ضعیف اند و می خواهند مسائل را به شیوه خودشان مدیریت کنند. از نظر هیجانی فاصله می گیرند و در روابط حالت دفاعی دارند و ویژگیهای منفی به همسر خود نسبت می دهند و انتقاد و قضاوت می کنند. خود افشائی نمی کنند و از بیان هیجانات خود، خودداری می کنند ، اگر آشفته و ناراحت باشند یا نیاز به حمایت داشته باشند ، رابطه را شروع نمی کنند و مراقبت همسرشان از آنها را باور نداشته و درک نمی کنند. بسیار حساس و آسیب پذیرند و به شیوه ای منفعل رفتار می کنند، به همین خاطر خوب ارتباط برقرار نمی کنند و نمی تواند در حل مسئله به خوبی عمل کنند و اغلب از نیاز های خود می گذرند(شاطر دلال یزدی ،1390).
نظریه های مختلف در مورد دلبستگی
الف- نظریه تحلیل روانی
زیربنای دلبستگی، در واقع همان مبحث روابط موضوعی است كه در تحلیل روانی مطرح شده است. بالبی نظریه های روان پریشی ارتباط مادر ـ كودك را بر حسب بینش جدیدی از ادبیات كردار شناسی بازسازماندهی كرد. بنابر این نظریه دلبستگی هنوز در بسیاری از فرضیه های اساسی خود با برخی از نظریه های روان پریشی در مورد روابط بین شخصی مشترك است. نظریه های روان پریشی معمولاً تحت عنوان نظریه های روابط موضوعی شناخته شده اند، به نقش اساسی خود و « تجسم موضوع» در هدایت روابط صمیمی انسان علاقمند هستند. پایه این نظریه ها تجسم « خود »و « والدین» است كه در دوران كودكی، تحول یافته و در روابط نزدیك آینده فرد اثر می گذارند.
روان تحلیل گران معتقدند كه نخستین روابط كودك، پایداری شخصیت را تشكیل می دهد. اگر چه روان تحلیل گران در این عقیده كه در حدود 12 ماهگی تقریباً همه كودكان به سمت یك پیوند قوی با مادر تحول می یابند، توافق دارند، اما درباره ماهیت و منشاء این ارتباط با یكدیگر توافق ندارند. از ادبیات تحلیل روانی دو نظریه مهم در باره اهمیت و منشاء پیوند كودك با مادر می توان اقتباس كرد:
1- كودك دارای نیازهای جسمانی مخصوصاً نیاز به غذا و احساس گرما است كه باید ارضا شود. به همین دلیل او به مادر علاقه مند شده و به او دلبسته می شود زیرا مادر عامل ارضای نیازهای ضروری او است. كودك به زودی یادمی گیرد كه مادر منشاء ارضا و خشنودی است. بالبی این نظریه را نظریه كشاننده ثانوی می نامد( بالبی 1969 به نقل از غفوری)
2- در كودك یك آمادگی درونی برای ارتباط دادن با یك پستان اضافی، مكیدن و تصاحب آن وجود دارد ، در این مرحله كودك یاد می گیرد كه به آن پستان دلبسته شود، در آنجا مادری وجود دارد و بنابراین به او نیز مرتبط و وابسته می شود. بنابراین بر طبق نظریه فروید نیازی كه كودك به ارضای دهانی از طریق مكیدن دارد، موجب می شود كه او به پستان ارضا كننده مادر و در نهایت به خود مادر نیز دلبستگی پیدا كند(بالبی،1969).
به طور خلاصه نظریه تحلیل روانی، دلبستگی را محصول طبیعی مرحله دهانی تحول می داند، اگر طی ماه های اولیه زندگی كودك ، كشاننده های دهانی ، نهاد ، به طور مرتب و منظم ارضاء شوند، این انتظار در كودك ایجاد می شود كه نیازها قابل ارضا هستند و درماندگی ناشی از عدم ارضای نیازها برای مدت طولانی، ادامه نمی یابد( فوگل،1997، به نقل از اكبری ، 1390).
خرید و دانلود آنی فایل